مقدمه
از قدیم گفته اند که عشق انسان را کر و کور می کند و جز خوبی یار نمی بیند (حب الشیی یعمی و یصم) در جوامع شرقی از جمله ایران بسیاری به عشق مدرنیته مبتلا گشته اند و برای آن ها مدرنیته واژه شیرینی است که در آرزوی وصال آن روز شماری می کنند. اینان رشد و سعادت بشریت و خود را در سایه آن می جویند و از باب «هر آن چه خسرو کند شیرین بود» حتّی حاضرند برای مدرنیته حاکمیت ملّی را نیز نادیده بگیرند و حتّی در مجامع عمومی عنوان می کنند که:
«… دیگر دوره حاکمیت ملّی گذشته و ضرورت دارد که پیوستن به حاکمیت بین المللی را به عنوان مسیر اجتناب ناپذیر برای مردم و حتّی نخبگان جا بیندازیم…یعنی به عبارت شفاف تر ما دنبال گرفتن نقش در نظام بین المللی هستیم معنی اش این است که باید و نباید هایمان را از چیزی به نام فرهنگ و اعتقاد و مذهب نمی گیریم، بلکه نظام بین الملل به رهبری هر قدرتی که می خواهد باشد هر چه را که برای زندگی بهتر تعیین کرد و ما را به انجام آن موظف ساخت باید انجام دهیم»
البته این کلمات جدید نیستند و بیش از صد و اندی سال است که توسط روشنفکران ما تکرار می شود و در صد سال گذشته حداقل از سال 1287 ش (بعد از مشروطه دوم) تاکنون چهار نعل به طرف آن رفته اند. امّا هنوز طعم مدرنیته را نچشیده اند و مثل تشنه ای که از آب شور می نوشد، تشنه تر شده اند. راستی جریان چیست؟ چرا با رفتن به سوی مدرنیسم به جای آنکه احساس راحتی و آرامش کنیم، روز به روز مشکلات جدیدی برای ما و جامعه ما ایجاد می شود که گاهی در حل آن عاجز شده، در می مانیم؟ آیا مگر مدرنیته موجب سعادت بشریت نیست!؟ و آیا مگر مدرنیته وضعیت تکامل یافته بشر نیست!؟ اگر هست چرا بشر روز به روز درمانده تر است و اگر نیست پس راه چاره چیست؟
این مقاله درصدد یافتن جواب برای این مشکل نیست، ولی در خصوص یکی از معضلاتی که مدرنیسم برای بشریت آفریده است به بحث می نشیند. به عبارت دیگر این مقاله پنجره ای است به سوی فهم جواب سؤال فوق.
خانواده یکی از مقدس ترین مکان هایی است که همه افراد بشر در آن اتفاق نظر دارند. خانواده حامی کودکان و امن ترین مکان برای آن ها می باشد؛ امّا در عین حال در سال های اخیر پدیده خشونت جنسی و تجاوز به کودکان در خانواده به صورت صعودی رشد می یابد. این امر که بسیار نگران کننده است، نیازمند بررسی و کاوش در خور توجه می باشد. و غرض اصلی از نوشتن این مقاله نیز آن است که با نگاهی دوباره به آن، به دنبال علل وعوامل آن باشیم و درصدد علاج برآییم. و جا دارد که مسئولین جامعه با احساس خطر و نگرانی از این امر آن را جدی بگیرند. و از سرگذشت دیگران عبرت بگیریم نه آن که خود مایه عبرت گردیم که حضرت علی فرمود: همانا بصیر کسی است که بشنود پس فکر کند … و از حوادث گذشته عبرت بگیرد
خانواده
اولین چیزی که درباره خانواده به ذهن می رسد، سؤال از ماهیت خانواده است. بنابراین، نخست باید مفهوم خانواده تعریف شود.
تعریف خانواده:
گروهی از افراد دارای پیوند سببی یا نسبی، که با یکدیگر زندگی می کنند، مانند یک زن و شوهر، همراه با فرزندان یا بدون آن ها، یا پدر و مادری منفرد به ضمیمه کودکان خود.
گیدنز در تعریف خود قید دیگری اضافه می کند او می نویسد: خانواده گروهی از افراد است که با ارتباطات خویشاوندی مستقیماً پیوند یافته اند و اعضای بزرگسال مسئولیت مراقبت از کودکان را به عهده دارند.
تعریف گیدنز می تواند مکمل تعریف قبلی باشد ولی تعریف اول به جهت اختصار و رساتر بودنش ارجحیت دارد.
در مقابل خانواده خانوار قرار دارد. افراد غیر خویشاوندی که با یکدیگر زندگی می کنند و یکدیگر را کمک می دهند، معمولاً به عنوان «خانوار» commune معروف است (به عنوان مثال دانش آموزانی که آپارتمانی را شریک هستند)
چهار نوع اصلی سازمان خانوادگی وجود دارد: خانواده گسترده (extended family)، خانواده هسته ای (nuclear family)، خانواده تک لنگه ای (single-parent family)، و خانواده تجدید بنا شده (reconstituted family).
خانواده گسترده:
این نوع خانواده معمولاًُ متشکل از سه نسل از افراد که عبارتست از پدر بزرگ و مادر بزرگ، پدر و مادر و فرزندان می باشد؛ این سه نسل بسیار نزدیک با یکدیگر زندگی می کنند و تماس نزدیک را حفظ می کنند.
خانواده هسته ای:
این نوع خانواده عموماً متشکل از تنها پدر و مادر و فرزندان می باشد؛ فرزندانی که به طور معمول حداکثر سه نفر اند.
در خانواده هسته ای، تماس با سایر خویشاوندان دورتر، ضعیف تر و کم رنگتر است، تا در میان اعضای خانواده گسترده.
خانواده تک لنگه ای:
این نوع خانواده متشکل از پدر و مادر منفرد، به ضمیمه فرزندان تحت تکفل شان می باشد.
خانواده های تجدید بنا شده:
خانواده های تجدید بنا شده به خانواده هایی گفته می شود که در آن ها پدر یا مادر یا هردو برای دومین یا چندمین بار ازدواج کرده اند. معمولاً در این خانواده ها فرزندان محصول ازدواج های پیشین پدر و مادر می باشند و فرزند با ناپدری یا نامادری زندگی می کند
خشونت جنسی در خانواده
در بین تمامی نهادهای اجتماعی، خانواده نقش و اهمیتی خاص و بسزا دارد. تمامی آنان که در باب سازمان جامعه اندیشیده اند، بر خانواده و اهمیت حیاتی آن برای جامعه تأکید ورزیده اند. به درستی هیچ جامعه ای چنانچه از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد، نمی تواند ادعای سلامت کند،
خانواده کانون تربیت و پرورش اخلاقی، روحی و روانی کودکان می باشد به عبارت دیگر خانواده بزرگترین حامی کودک و تامین کننده آرامش و امنیت روحی ـ روانی اوست؛ امّا در عین حال خانواده تنها زمانی می تواند کارکرد خودش را به درستی انجام دهد که سالم باشد. و اگر خانواده به مکان ناامنی برای کودکان تبدیل شود آنوقت می توان تصور کرد که جامعه چه وضعیت نابسامانی خواهد داشت.
یکی از عواملی که امنیت و سلامت خانواده را در معرض نابودی قرار می دهد، خشونت و تجاوز جنسی به کودکان است.
مراد نویسنده از خشونت جنسی در خانواده: تجاوز به کودک و زنای با محارم می باشد. ساده ترین تعریف تجاوز جنسی به کودک عبارت است از انجام دادن عمل جنسی توسط بزرگسالان با کودکان بر خلاف رضایت آن ها یا زیر سن رضایت. زنای با محارم به روابط جنسی میان خویشان نزدیک (محارم) اطلاق می شود.
بدترین نوع تجاوز، تجاوز جنسی توسط محارم خونی همانند پدر، برادر، و… می باشد که عواقب بسیار بد روانی بر متجاوز و قربانی (هردو) دارد. این نوع تجاوز در کشورهای پیشرفته و مدرن به صورتی فراگیر ظهور کرده و به مرور در آن کشورها به صورت یک هنجار اجتماعی در خواهد آمد
نگاهی به گزارشات تجاوز به کودک درون خانواده در جوامع مدرن
زنای با محارم و تجاوز جنسی نسبت به کودکان، پدیده هایی هستند که تنها در اواخر قرن بیستم در غرب ظهور کرده است
سازمان بریس در سوئد طی گزارشی اعلام کرد حدود 6 مورد از 10 مورد تجاوز در خانه و معمولاً توسط پدر بیولوژیک دختر صورت می گیرد. آنچه بچه ها تعریف می کنند حاکی از آن است که در اغلب موارد مادر یا مادر خوانده می داند که بر سر بچه چه می آید اما هیچ کاری انجام نمی دهد و هیچ دخالتی نمی کند. رسانه های گروهی سوئد نیز بیشتر روی عوامل کتک زدن بچه ها متمرکز شده و سوء استفاده جنسی از بچه ها کمابیش به فراموشی سپرده شده است. درحالی که مکالمات تلفنی مربوط به کتک خوردن بچه ها تقریباً به همان تعدادی است که مکالمات مربوط به تعدیات جنسی و در این میان چهره شخص تجاوزکار تنها در چهار دیواری خانه به عنوان محل وقوع جرم به وضوح برملا می شود. .
در مورد دیگری در سوئد پدری دختر خود را طی مدتی طولانی مورد سوء استفاده جنسی قرار داده بود, بطوریکه دختر از پدر خود 2 بار حامله شده و حاصل آن دو فرزند است که اکنون در حال نگهداری از آنها می باشد.
در ایالات متحده امریکا نیز، پژوهش های زیادی که از اواسط دهة 1970 درباة تجاوز جنسی انجام گرفته، فراگیر بودن تجاوز جنسی و زنا با محارم در مورد زنان و کودکان را نیز تأیید کرده است . این امر بصورت بسیار شایع توسط پدران، برادران، پدران ناتنی یا برادران ناتنی صورت می پذیرد. گفته می شود پدرانی که مرتکب تجاوز به دختران خود می شوند غالباً خودشان در دوره کودکی، سابقة بهره کشی جنسی داشته اند همچنین آنها سابقة محرومیت عاطفی، اختلال های شخصیت، سوء مصرف الکل و بیکاری داشته اند. عزت نفس پایین و خشم، غالباً آنها را به افراد متجاوز، حتی به اعضای بیچاره در خانواة خود، تبدیل کرده است.
آماری که به سیستم گردآوری داده های سرتاسری در آمریکا گزارش شده است، افزایشی به میزان 600درصد در موارد گزارش شدة تجاوز جنسی نسبت به کودکان بین سال های 1976 و 1982 را مشخص کرده است.
سوء استفاده جنسی از کودکان در کشور انگستان نیز، تا 90% رشد را نشان می دهد.
«جامعه ملّی جلوگیری از تعدی به کودکان»، (National Society of the Prevention of Cruelty to Children) اظهار کرد: موارد گزارش شده در مورد سوء استفاده جنسی از کودکان، بر اساس برآوردی، 90 درصد رشد داشته است. سازمان خیریه مذکور، برآورد می کند که بیش از 2850 کودک در دفاتر ثبت قابل اعتماد محلی، در سال 1997م ثبت شده، مقایسه شود با 1500 کودک در سال 1984.
نسبت زیر چهارده ساله هایی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، در کشور انگستان در سال 1997، 14 درصد بود… است و بیست ونه درصد از پسران نورسی که گزارش شده موردتجاوز قرار گرفته اند، زیر سن چهار سالگی بوده اند. عمده تجاوزات جنسی گزارش شده. در مورد دختران نورسی است که 10 تا 14 سال سن دارند.
بیشتر افرادی که تجاوز جنسی به کودکان می کنند، عبارتند از «پدران»، «بستگان نزدیک مذکر»، یا «ناپدری ها». در هر حال، تجاوزات گزارش شده در مورد زیر چهار ساله ها، در بردارنده این پیشنهادات است که شاید همسایگان و دیگر مراقبین مقصر باشند (با وجود این، نیاز به تحلیل عمیق دارد). گزارشات بیشتری در مورد تجاوزات جنسی به کودکان در میان کودکانی که در خانواده های که درآمد، و در شرایط بد زندگی می کنند. وجود دارد، ولی این امر شاید بدین خاطر باشد که افراد طبقه متوسط و بالای اجتماع تمایل ندارند که توسط مددکاران اجتماعی و ماموران ناظر بهداشتی، مورد تجسس واقع شوند. آنتونی گیدنز نیز معتقد است که این عمل در جوامع غربی در تمام سطوح سلسله مراتب اجتماعی وجود دارد دکتر الن گیل مور (Dr Alan Gilmour)، رئیس (جامعه ملّی جلوگیری از ظلم به کودکان)، (N S P C C) در همین رابطه اظهار کرد: احتمال این که موارد سوء استفاده جنسی در یک آپارتمان (استیجاری) گزارش شود، بیشتر است تا موردی که در یک خانه مجلل رخ دهد.
تحلیل های بدوی در مورد اولین 200 نفری که تلاش شد در اولین خانه امن بریتانیایی برای نوجوانان فراری (که به وسیله کلیسیای جامعه کودکان انگلستان Church of England Children’s Society= اداره می شد) پناه داده شدند، نشان می دهد که یک ششم کسانی که از خانه پدر و مادر خود فرار کرده بودند، در درون خانواده مورد تجاوز جنسی واقع شده بودند.
طفره رفتن دولت های غربی از ثبت این وقایع
معمولاً دولت های غربی در انعکاس اخبار مربوط به تجاوز جنسی نسبت به کودکان در منزل بسیار محتاطانه برخورد می کنند و در بسیاری از موارد از ثبت آن وقایع خودداری می شود.
دکتر «گیل مور» به دولت انگلستان به خاطر شکست دولت در حفظ ارقام ملّی میزان شیوع سوء استفاده جنسی، و یا درخواست از مراکز ثبت آمار محلی برای جمع آوری ارقام استاندارد، انتقاد کرده و معتقد است که در هر حال هیچ حرکتی به سمت ترتیب دادن مراکز آماری که گزارشات مشخص سواستفاده های جنسی از کودکان را حفظ [و ثبت] کند، وجود ندارد.
سازمان بریس نیز عنوان کرده درحالی که در رسانه های گروهی سوئد روی عوامل کتک زدن بچه ها بسیار تأکید می شود. اما مسئله تجاوز جنسی به کودک در خانه نادیده گرفته شده است. این درحالی که مکالمات تلفنی مربوط به تعدیات جنسی به بچه ها تقریباً به اندازه مکالمات مربوط به کتک خوردن بچه ها و شاید بیشتر می باشد.
در یک مورد که توسط کارمندان کلیسای جامعه کودکان انگلستان Church of England Children’s Society=)، تأیید شده است؛ کارمندان دریافتند که به بسیاری از شکایاتی که سابقاً به معلمین یا مددکاران اجتماعی در خصوص تجاوز جنسی شده بود، به عنوان اموری تفننی مورد توجه قرار نگرفته نشده بود.
حال سؤال این است که دولت های غربی که خود را طلایه دار حقوق بشر خصوصاً زنان و کودکان می دانند و مرتب آن را به رخ کشورهای دیگر می کشند و به صورت اهرمی برای فشار بر سایر کشورهایی که با آن ها هماهنگ نیستند، بکار می برند. حال چرا براحتی چشم های خود را بر روی مسئله به این بزرگی می بندند. علت چیست؟
در جواب به نظر می رسد با توجه به فضای حاکم بر غرب که آزادی های فردی به عنوان شاه بیت آن محسوب می شود، و رأی اکثریت قانون؛ هر آن چه که اقبال عمومی به طرف آن باشد همانند همجنس بازی، صورت قانونی به خود می گیرد؛ بنابراین، اگر تجاوز جنسی به کودکان در درون خانه آنگونه که آمارها نشان می دهند به رشد صعودی خود ادامه بدهد، بعید نیست که در آینده صورت قانونی به خود بگیرد. چنان چه هم اکنون بسیاری از اندیشمندان غربی تلاش دارند زمینه را برای این امر فراهم سازند به عنوان مثال گیدنز در خصوص رشد سریع و بسیار شگفت آور آن در غرب می نویسد:
به نظر می رسد بخشی از پاسخ این باشد که تابوها و محرمات علیه چنین عملی سبب می شود مددکاران و پژوهشگران اجتماعی در گذشته از پرسیدن سوالاتی درباره آن از پدر و مادران یا کودکان احتراز کنند. جنبش زنان برای نخستین بار در جلب توجه عمومی به تجاوز جنسی از طریق گنجاندن آن به عنوان یکی از عناصر در برنامه مبارزات گسترده اش به تجاوز جنسی نقش مهمی بازی کرد، همین که محققان شروع به بررسی ژرف تر در موارد مشکوک تجاوز جنسی نسبت به کودکان کردند، حقایق بسیار زیادتری روشن گردید، کشف تجاوز جنسی نسبت به کودکان، که در آمریکا آغاز گردید ، پدیده ای بین المللی بوده است.
همانطور که دیده می شود آقای گیدنز تلاش دارد تا بگوید که این عمل رواج بین المللی داشته است و این که در غرب تازه کشف شده به خاطر این بوده است که تاکنون مورد سؤال محققین واقع نشده است.
مشکل آقای گیدنز این است که ایشان فرض کرده که این عمل مثل بعضی از پدیده های اجتماعی کشف شده است درحالی که طبق اظهارات سازمان بریس(BRIS) تعداد تماسهای تلفنی توسط کودکان قربانی به مددکاران اجتماعی به اندازه یا حتّی بیش از تعداد مکالمات تلفنی کودکانی است که کتک می خورند. به عبارت دیگر این عمل کشف نشده است بلکه ظهور یافته است. و بسیاری از کودکان قربانی به معلمان و مددکاران اجتماعی رسماً شکایت نموده اند؛ علاوه بر این که کودک در اصطلاح غرب به جوان زیر 18 سال گفته می شود و دختران 14 تا 18 ساله به راحتی می توانند به مراجع قانونی مراجعه کنند.
جالب این که آقای گیدنز ظاهراً به این اشکال کار خود پی برده یا شاید انتقاداتی به او شده که در چاپ چهارم کتابش - که تاکنون به فارسی ترجمه نشده - این پاراگراف را حذف نموده است.
در تعلیل این امر می توان گفت که چون غرب مایل نیست که ارزش های بنیادین خود را زیر سؤال ببرد چاره کار را در این دیده که کمتر به این مسئله بپردازد و با وجود آنکه به رواج این پدیده شوم اعتقاد دارد، ولی آن را کمتر مطرح می کند.
وضعیت کشور ما
نتایج اعمال ما از حیطه اختیار ما خارج است وقتی فردی خودش را از بالای ساختمان چندین طبقه رها می کند، سقوط و مردن دیگر در اختیارش نیست. وقتی کشورهای جهان ندانسته و شتابان به سوی مدرنیسم حرکت کنند، باید منتظر عواقب آن نیز باشند
در کشور ما حمایت از اعضای مونث خانواده و ناموس پرستی به عنوان یک اصل مراعات می شود؛ امّا در سال های اخیر اخباری در مطبوعات منعکس یافته که انسان را نگران می کند. هر چند درصد آن نسبت به کشورهای پیشرفته و حتی نسبت به تجاوز جنسی در داخل کشور بسیار پایین است؛ ولی متاسفانه نمونه هایی از آن در بعضی از استان های کشور گزارش شده که تعداد آنها روبه افزایش است که باید این پدیده قبل از شیوع بیشتر علت شناسی و درمان شود؛ که به عنوان مثال چند نمونه در این جا ذکر می شود:
در مشهد پدری بعد از تجاوز به دختر خود او را به قتل رسانید.
یا مشاور استاندار خوزستان با اشاره به مواردی از تجاوز محارم به دختران در استان خوزستان اظهار کرد: در این زمینه از میان تنها 18 دختر بین 12 تا 14 سال که بدلیل تجاوز پدر و برادرشان به دفتر امور بانوان استانداری مراجعه کرده اند، 12 مورد آنها دختران زیر 14 سال بوده اند. به گفته وی، در حال حاضر دختر 19 ساله ای که از 8 سالگی مورد سوء استفاده پدر خود قرار گرفته بود، به دلیل این که از سوی برادر خود نیز بر اثر بی پروایی پدر مورد سوء استفاده قرار گرفته است، به استانداری مراجعه کرده و متاسفانه پیگیری ها و مشاور دفتر حقوقی برای دفاع از حقوق وی به جهت کاستی های قانون حمایتی و کمبود مرکزی برای نگهداری، به جایی نرسید و اکنون وی در خانه محبوس شده است.
بنابراین، دراینجا لازم است تا برای شناخت این پدیده و راه های مبارزه با آن عوامل آن را مورد دقت قرار گیرد.
علل تجاوز به کودکان و محارم نزدیک
در خصوص این که چرا چنین عملی در غرب شیوع یافته سخن های فراوانی گفته شده است. طبق تحقیقات انجام شده تنها تعداد اندکی از مرتکبین تجاوز جنسی نسبت به کودکان از نظر روانی بیمارند. به عبارت دیگر ، نمی توانیم کشش بزرگسالان را برای آمیزش جنسی با کودکان را بر حسب اختلال روانی تبیین کنیم.
به نظر بسیار از جامعه شناسان مسئله بیشتر به دسترسی پذیری و قدرت مربوط می شود. کودکان در درون خانواده موجوداتی وابسته اند و در برابر درخواست ها و فشارهای والدین بسیار آسیب پذیرند.
بطور کلی، محققین عوامل گوناگونی را که موثر در گزینش قربانی توسط مجرم می باشند، تشخیص داده اند که با ترکیب این عوامل پنج طبقه کلی تشخیص داده شده است که این پنج عامل در درون خانواده ای که دین در آن جایگاهی ندارد، جمع می باشد. آن پنج عامل عبارتند از:
1- همجواری یا نزدیک بودن ـ در رابطه با نزدیک بودن می توان گفت که این تماس هم از نظر جسمی و هم از نظر جغرافیایی مطرح است برای مثال در اکثر جرائم جنسی برقراری تماس فیزیکی و جسمی با قربانی ضروری است.
2- جاذب بودن قربانی ـ جاذب بودن قربانی برای مجرم با نوع جرم و و نوع مجرمین متفاوت خواهد بود. بعضی از آماج ها برای بعضی از مجرمین جاذب و برای بعضی دیگر از مجرمین جاذب نیستند، در جرائم جنسی علیه زنان جذابیت جسمی و دیگر ویژگی های شخص قربانی احتمالاً از عوامل مهم تعیین قربانی خاص می باشند.
3- قابلیت وصول و دسترسی ـ قابلیت وصول و دسترسی نیز عامل مهم دیگری در گزینش قربانی خاص است. چه بسیار آماج هایی که جاذب هستند اما امکان دسترسی و وصول به آنها نیست.
4- قابلیت کنترل مجرمین در هنگام ارتکاب جرم امکان مقاومت قربانی را پیش بینی می کنند و سعی می کنند آماجی را انتخاب کنند که در صورت مقاومت او بتوانند او را کنترل کنند. از دیدگاه متجاوزین به عنف آنچه مهم است انزوای شخص قربانی است و این انزوا وقوع جرم را تسهیل می کند.
5- خطر مجرمین هنگام طرح ریزی برای ارتکاب جرم دو چیز را مد نظر دارند، شانس موفقیت یا شکست در رسیدن به هدف مجرمانه و نیز خطراتی که وضعیت و اوضاع و احوال مجرمانه برای آنها دارد. آنها سعی می کنند قربانیانی را انتخاب کنند که آسیب پذیر و بی دفاع باشند .
در این جا بهتر است دسته ای از علل که می تواند ولو به صورت جزئی در تجاوز به محارم نقش داشته باشد، ذکر می شود:
رشد خانواده های ناتنی
آمار هم تأیید می کند که تجاوز جنسی به کودکان بیشتر توسط پدران آنها می باشد. کسی میزان کامل این مسائل را نمی داند، زیرا که این مسایل به ندرت گزارش می شود. با این وجود، طبق گفته مددکاران اجتماعی، این امر بیشتر از آن چه باور بر آن است شیوع دارد.
در این میان کودکانی که دارای ناپدری یا نابرادری هستند بیشتر در معرض خطر تجاوز در خانه قرار دارند، چرا که معمولاً بین پدر واقعی و کودک نوعی پیوند خونی و علاقه خاصی وجود دارد که تا حدّی مانع از سوء استفاده جنسی می گردد امّا ناپدری (خصوصاً اگر وقتی در سنین نوجوانی کودک با مادرش ازدواج کرده باشد) نسبت به کودک احساس بیگانگی بیشتری می کند و طبیعتاً میزان تحریک پذیری پدر غیر فیزیولوژیک نسبت به دختر همسرش بیشتر است. و این امری است که در غرب به رو به افزایش است.
زیرا با افزایش تعداد طلاق و ازدواج مجدد، تعداد خانواده هایی که توسط نامادری (step- mother) یا ناپدری (step- father) سرپرستی می شود نیز افزایش می یابد. در واقع، فرزندان خانواده شاید ترکیبی از دو ازدواج پیشین باشد. در کشور انگلستان حدود یک چهاردهم فرزندان تا سال 1998 با پدر یا مادر ناتنی خود زندگی می کردند. که این آمار الان بیشتر شده است.
افزایش هسته ای شدن خانواده ها
در تمام قرن نوزدهم، خانواده گسترده، برای طبقه متوسط، متداول بود. امّا ابتدای این قرن، تغییر به طرف خانواده هسته ای وجود داشت؛ این تغییر هنگامی رخ داد که نسل جوانتر توانست شغل خودش را پیدا کند. و تأکید فرهنگی ای روی روابط نزدیک بین شوهر، زن، و فرزندان برای حذف خویشاوندان دورتر افزایش یافت. در نتیجه خانواده های هسته ای کوچک توسعه یافت.
در خانواده گسترده امکان سوء استفاده یکی از اعضای مذکر فامیل از کودک به حداقل کاهش می یافت؛ زیرا هرچه تعداد افراد خانواده بیشتر باشد، احتمال حضور یکی یا چند نفر از آن ها (خصوصاً پدر بزرگ یا مادر بزرگ که معمولاً بازنشسته می باشند) به جز شخص جانی، در خانه زیاد است. به عبارت دیگر فضای خلوت مورد نیاز برای انجام جنایت فراهم نمی شود یا به حداقل خود می رسد؛ امّا امروزه با توجه به هسته ای شدن خانواده ها و شاغل شدن مادران معمولاً فضای منزل برای سوء استفاده بیشتر فراهم می باشد.
عدم رعایت حریم عفاف در برابر کودکان در جوامع مدرن
یکی از معضلات جوامع مدرن عدم رعایت نکات اخلاقی خصوصاً روابط جنسی در نزد سایر اعضای خانواده بویژه کودکان می باشد.
در زمینه روابط زوجین، اسلام توصیه های مهمی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
امام صادق(ع) فرمودند مرد نباید وقتی کودکی یا نوجوانی در اتاق باشد با زنش مقاربت نکند، چرا که این امر موجب تمایل آنها به زنا می شود. در حدیث دیگر امام صادق(ع) از قول رسول الله)ص) فرمودند: قسم به کسی که جانم در دست اوست اگر مردی در حالی که کودکی در اتاق بیدار است و آنها را می بیند و صدای نفس هایشان را می شنود هرگز آن کودک رستگار نخواهد شد و در آینده منحرف خواهد شد
چرا که کودکانی که شاهد صحنه ها و روابط جنسی والدین هستند دوست دارند همان وقایع و جریان را به مرحله اجرا و عمل درآورند. شوخی های رکیک و بدآموز لمس ها و درآغوش کشیدن ها، بوسه های توأم با نوازش و معنی دار احساسات آنها را بر می انگیزاند و اندیشه در باره آن وقایع تا مدت ها ذهن شان را به خود مشغول می دارد. کودکانی که تیز هوش ترند خیلی زودتر از آنچه پدران و مادران گمان می کنند، دراین زمینه اطلاعات بدست می آورند. البته گاهی ممکن است در ابتدا برای کودکان و حتی در مواردی نوجوانان معنای جنسی نداشته باشد، ولی آنان از این صحنه ها ذهناً عکسبرداری می کنند و در مواردی ادای آن را درمی آورند. در تقلید از این رفتار، تدریجاً عمل غیر جنسی آنها که تنها صورت تقلیدی دارد را به عمل جنسی و یا میل وصول به هدف های جنسی تبدیل خواهد کرد که فرجام آن ممکن است بسیار خطرناک برای خود و جامعه باشد.
بررسی های تجربی نیز نشان داده اند که دیدن روابط غریزی و شاهد معاشقه ها و مغازله ها بودن سبب تحریک و لااقل بیداری قبل از موقع کودکان است و زمینه ای می شود که اگر موارد مشابه ی پدید آمد کودکان در آن وادی بلغزند.
یکی دیگر از مسائلی که زمینه ساز انحراف جنسی جوانان می باشد آرایش و پوشش نامناسب مادر یا خواهر در نزد نوجوان یا جوان بالغ می باشد. هرچند آرایش زن و شوهر خود را برای یکدیگر امری لازم و مورد توصیه اسلام می باشد، اما نکته قابل ذکر این است در خانوده ای که فرزندان نوجوان یا بالغ زندگی می کنند این آراستن ها بایستی به حداقل کاهش پیدا کند و یا رنگ و چهره دیگری بخود بگیرد و دور از چشم آنها اعمال گردد. زیرا دیدار این امور می تواند برای جوان تحریک کننده باشد. بررسی های علمی نشان می دهند که در این تحریک ها لغزش ها وانحرافات فرزندان،گاهی مادران کم و بیش، دانسته یا ندانسته دخالت دارند.
در این نوع خانواده ها احتمال روابط ناسالم و حتی تجاوز برادر نسبت به خواهر کوچکتر بیشتر است. بنابراین، خانواده ها بهتر است با رعایت حریم عفاف، سعی کنند فضای سالمی را برای فرزندان خود ترتیب دهند.
وجود سابقه اقدام به تجاوز در اطرافیان
اگر در خانواده ای حدود شرع رعایت نشود و اعضای خانواده یا اعضای فامیل دارای روابط بی بندوباری باشند این صحنه ها تاثیر مستقیمی روی روح و روان کودک که جوان آینده است می گذارد خصوصاً اگر پدر یا یکی از اعضای فامیل از روابط جنسی نامشروع خود برای دیگران تعریف کند و فرزند نیز شاهد و شنونده باشد. که این امر با توجه به الگو برداری کودک و نوجوان از بزرگتر فامیل یا خانواده می تواند تاثیر مستقیمی روی شخصیت او داشته باشد. کودک در یک محیط متنوع گاهی نگاه های زیرکانه و مخفی دارد، زمانی خود را به خواب می زند تا از واقعه ای سردرآورد، در مواردی به تماشای خود و دیگران مشغول می شود و حتی دوست دارد شاهد روابط دیگران باشد که اینها همه یا مستقلاً حکایت از انحراف دارند و یا مقدمه ای برای انحرافات می باشند. طبق بررسی های علمی در مواردی که کودکان شاهد صحنه هایی از روابط بی بند و بار والدین در حیات خانوادگی خویشند، این امر سبب جستجو ها و تحریک هایی می شود که صورت تقلیدی آن ممکن است منجر به انحراف گردد. در اینجا پدر الگوی نامناسبی برای پسر یا پسرانش خواهد بود اگر در خانواده ای پدر با دختر یا دخترانش رابطه نامشروع داشته باشد ، پسر خود را درانجام این کار تقویت می کند چنانچه سخنان مشاور استاندار خوزستان نمونه ای از تقلید برادر از پدر در تجاوز به دختر خانواده می باشد.
عدم کنترل والدین بر رفتار فرزندان در جوامع غربی
با توجه به اصل آزادی های بی حدّ و حصر فردی در غرب و با توجه به قوانینی که در حمایت کودکان تصویب شده که در آن ها هرنوع حقّ امر و نهی نسبت به فرزندان از والدین سلب می شود؛ بطوری که والدین حقّ ندارند در نحوه رفتار فرزندان ذکور واناث خود دخالتی بکنند، روشن است که روابط اعضای خانواده خصوصاً برادر و خواهر چه شکلی خواهد یافت.
مراقبت در حشر و نشر در خانه و مدرسه آمد و شد ها در خانه و مدرسه خور و خواب، نظافت و پوشاک، امنیت روانی، بهداشت کودک در جنبه جسم و روان، کنترل دیدنی ها و شنیدنی ها وخواندنی ها باید در سرلوحه برنامه هر پدر و مادری باشد که در کار تربیت فرزندان خواستار سعادت آنانند
زیرا زندگی در محیط بی بند و بار و بدون کنترل والدین از سنین حدود 9 سال به بعد روا نیست و اسلام هم چنین محیطی را برای زندگی فرزندان ما نمی پسندد. در اینصورت پایه های الودگی و ناامنی برای سنین بعدی گذارده خواهد شد نوجوان فردای ما آنچه را که در دوران کودکی دیده ، شنیده و یا لمس کرده است بخاطر می آورد و آن حالات برای او معنی دار می شود.
آزادی بی بند و بار در زمینه جنسی موجب خطری برای جسم و روان و عاطفه و سببی برای بدبختی و فساد اجتماعی و عاملی برای بخطر افتادن سلامت نسل و خانواده است.
سوء تربیت والدین و مربیان، آزاد گذاردن فرزندان در انجام خواست های شان، بی توجهی به نوع روابط ومعاشرت آن ها زمینه را به گونه ای فراهم می آورد که کودکان از همه امور و اسرار غریزی سر در می آورند و بعد ها آن را بهر گونه ای که بخواهند اعمال می کنند. و در برابر، دیدن یک رفتار جنسی تحریک شده استعدادشان در تحریک پذیری بیشتر شده و لاجرم در معرض خطراتی فوق العاده قرار می گیرند.
چنین جوانانی سعی نمی کند جلوی تمایلات شیطانی خود را بگیرد او پیوسته در جستجوی لذت جدیدی است و این لذت برای وی در حقیقت اندیشة مزاحمی می شود، می بینیم که نوجوان گوشه گیر می شود و دائماً از چیزی رنج می برد ، و رفتارش با مردم متغیر و نا آرام است. بی تفاوتی و درهم برهمی و تمایل دائمی به نزدیکی جنسی به آسانی می توانند سبب لجام گسیختگی و فسق و فجور جنسی شوند. نوجوان، در حالی که متمایل به نزدیکی است فکر نمی کند به چه وسیله و کجا و با که به معاشرت جنسی اقدام کند
استفاده از آرایشهای تند در منزل:
تحقیقات مربوط به علت شناسی جنایی تنها زمانی موفقیت آمیز و کامل خواهند بود. که به تجزیه و تحلیل و بررسی رفتار متقابل بزه کار و بزه دیده و نقشی که بزه دیده در تکوین جرم دارد پرداخته شود.
گاه علت وقوع جرم و بزه دیدگی خود قربانی است، به این معنی که بزه دیده با اعمال و رفتار خود موجبات بزه دیدگی خود را فراهم می کند. به عبارت دیگر بین مجرم و قربانی او یک واقعیت جرمشناسی وجود دارد، به گونه ای که گاه می توان گفت: بزه دیده خود یکی از عناصر و عوامل اصلی در وقوع جرم است، در تعداد قابل توجهی از موارد بزه دیده، با رضایت خود، همکاری و یا تحریک خود و… نقش اساسی در تکوین عمل مجرمانه ایفا می کند. بدین معنی که گاه این بزه دیده است که بزهکار بالقوه را برای ارتکاب جرم وسوسه و اغوا می کند «برای مثال کشش جسمانی و روانی که به طور خودآگاه یا نا خودآگاه میان زن و مرد وجود دارد، فقط در مجرم وجود ندارد بلکه از طرف زن هم نسبت به مرد وجود داشته که در بسیاری از موارد انگیزه او را در حملة جنسی تا اندازه ای فراهم می آورد.
بنابراین، عدم رعایت نکات اخلاقی و حریم عفاف نزد محارم می تواند که امروزه در جوامع مدرن به نهایت شیوع یافته است، یکی از عوامل تجاوز جنسی در خانواده باشد. هرچند رعایت حجاب نزد محارم لازم نیست امّا باید توجه داشت که وقتی دختر جوان در نزد برادر بزرگتر خودش بدون ملاحظه با بدترین وضع ظاهر می شود. آن هم در جامعه ای که وسائل تحریک پذیری بسیار فراهم است احتمال شکسته شدن حریم بین این دو نفر و حتّی گاهی تجاوز برادر به خواهر بسیار افزایش می یابد. چنانچه کمیسیون ملی آمریکا در تحقیقی درباره علل خشونت و پیشگیری از تجاوز، نشان داد که در 4/4% موارد، قربانی در بروز تجاوز نقش داشته و مؤثر بوده است
نمایش فیلم های خشن جنسی در محیط خانواده:
نمی توان تردید کرد که دیدن فیلم های خشونت آمیز جنسی نگرش ها و بینش های بینندگان را عمیقاً تحت تأثیر قرار می دهند . امروزه باند هایی در کشورهای غربی اشتغال به تولید و پخش فیلم های تجاوز به دختران و کودکان به صورت مستند و واقعی دارند. که البته این نوع فیلم ها تأثیر زیادی در تغییر اخلاق و روحیات تماشاچیان دارد. به عنوان نمونه طی یک عملیات پلیسی در نیویورک, دانمارک, هلند, بلژیک و برخی دیگر از کشورهای اروپائی 20 نفر از اعضاء یک باند «پدوفیل» (بچه باز) دستگیر شدند که از منزل این افراد عکس ها و فیلم های زیادی از صحنه های تجاوز جنسی به کودکان 2 تا 14 ساله کشف شد. این افراد با رد و بدل کردن این تصاویر بین یکدیگر بازار داغی از عکس ها و فیلم های سکسی که در آن سوژه ها همان کودکان معصوم بوده اند بوجود آورده اند. تعداد کودکان سوء استفاده شده تا کنون به 45 نفر رسیده .
از پیامد های تماشای این فیلم ها ترویج هوسرانی به صورت ها وحشتناک و آزارگرانه در جامعه و حتّی داخل محیط خانواده و رواج خرده فرهنگ های منحرفی که بر آزادی بی حدو حصر جنسی تأکید دارد، می باشد.
پیامد های تجاوز به محارم:
تجاوز توسط محارم علاوه بر عواقب معمول تجاوز جنسی، عواقب جسمی و روحی شدیدی بر قربانیان دارد که علاوه بر تمامی پیامد های سوء تجاوز، بهره کشی جنسی از کودکان کم سال می تواند به تأثیر سوء و آسیب دایم در اندام های تناسلی، مقعد، دهان، گلو و حتی در موارد شدید به مرگ منجر شود دختران و زنان جوانی که توسط محارم مورد تجاوز واقع می شوند به شدت در خطر ابتلا به بیماری های مقاربتی به ویژه باکتری مهبلی تریکوموناس، کلامیدیا و ایدز قرار دارند .
به لحاظ روانی نیز کودکانی که توسط محارم مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند بسیار بیشتر از دیگران به فحشا کشیده می شوند.
بر اساس تحقیق معصومه شهریاری بر روی زنان روسپی تهران 5/22 درصد از زنان مورد مطالعه در بسیاری از اوقات به وسیله محارم و در سنین 5 سالگی مورد تجاوز و آزار جنسی قرار گرفته اند .
نکته حائز اهمیت دیگر این است بچه هایی که از جانب نزدیکان بزرگسال خود که به آنها وابستگی دارند، مورد تجاوز و تعدی قرار می گیرند معمولاًًً چون به محارم خودشان علاقه مندند، خودشان را به عنوان گناهکار و مقصر ملامت می کنند. بنابراین یا خودکشی و یا خودزنی با تیغ و یا اشیاء برنده دیگر در میان این دسته از دختران افزایش یافته است .
دیگر از پیامدهای خشونت جنسی در خانواده فرار دختران از خانه می باشد در یک تحقیق در خصوص کسانی که در خانه امن بریتانیایی برای نوجوانان فراری (که به وسیله کلیسای جامعه کودکان انگلستان Church of England Children’s Society= اداره می شد) پناه داده شده بودند، نشان داد که یک ششم کسانی که از خانه پدر و مادر خود فرار کرده بودند، مورد تجاوز جنسی واقع شده بودند.
نتیجه گیری
هرچند خشونت جنسی پدیده ای جدید نیست و یکی از معضلاتی است که بشر همواره به آن مبتلا بوده است امّا باید توجه داشت که تجاوز جنسی پدر به دختر یا برادر به خواهر از اختراعات مدرنیسم بوده و حتّی در تاریخ اقوامی مثل قوم لوط هم چنین گزارش هایی به ما نرسیده است؛ زیرا همواره بزرگسالان در خانواده، حافظ و حامی کودکان خود بوده اند. بنابراین، رواج شدید این عمل از طرف بشری که خود را شکل تکامل یافته انسان های گذشته می داند و آن ها را به تمسخر می گیرد، قابل دقت است.
امروزه در پیشرفته ترین کشورهای جهان، کودکان بی شماری از تبعات و عوارض ناشی از خشونت جنسی، به خصوص در زندگی خانوادگی بسیار رنج می برند و آزارهای جسمی و جنسی و روانی نه تنها تندرستی، سلامت عقل، تعادل عاطفی و روانی آنها را به خطر می اندازد، بلکه جامعه را نیز متضرر می سازد.
مسئله بحدی در غرب حاد شده که امروزه بسیاری از متفکرین غرب در مواجهه با این مسئله سعی کرده اند که صورت مسئله را پاک نمایند و خانواده را به عنوان نهادی که کارکردهایش را از داده منبع بدبختی بشر امروزی بدانند و جایگزین هایی برای خانواده معرفی نمایند
اولین و روشنترین تلاش در معرفی جایگزین برای خانواده تلاشی بود که در در اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوری سابق(USSR) و در فعالیت های رژیم انقلابی «کامر روی» (Khmer Rouge) که در دهه 1970 در کامبوج انجام شد. در این موارد تلاش شد خانواده نابود شده و کودکان ترغیب شدند که بیشتر دولت را به عنوان خانوده خود لحاظ کنند، تا خویشاوندان خود را.
نتیجه ای که به دنبال داشت عبارت بود از هرج و مرج، همراه با افزایشی در میزان جرم، در تعداد کودکان رها شده، و در میزان مشکلات ومسایل اجتماعی. بطوری که، دولت به سادگی نمی توانست از عهده مردم به عنوان «افراد» برآید، بلکه او نیاز به واحد سازمانی خانواده داشت. به زودی، خانواده دوباره در در اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوری سابق، مطرح شد، و حتی به عنوان شیوه ایده آل زندگی ترویج شد. رژیم کامرو نیز سقوط کرد و جامعه ای که تأکید بر زندگی خانوادگی می کرد، جایگزین آن شد.
جالب آن که کسانی که با استفاده از منابع غربی از ختنه دختران به عنوان مصداق خشونت بر علیه کودک با آب و تاب نام می برند امّا وقتی به تجاوز خانگی به کودکان و دختران جوان می رسند به سرعت از آن عبور می کنند. و این نیست مگر نوعی دلدادگی به فرهنگی که هنوز جامعه نخبگان کشور ما، شناخت درستی از آن ندارد.
نویسنده در این مقاله درصدد ارائه راهکار برای تجاوز جنسی نیست بلکه آن چه نویسنده را وادار کرده که در این حیطه قلم بزند، مشاهده علاقه بی حدّ و حصر بعضی از نخبگان علمی در سوق دادن بی قید و شرط کشور به طرف مدرنیسم است. درست است که ما نمی توانیم و نباید از دستاورهای علمی موجود چشم بپوشیم. امّا این دلیل نمی شود که طابق النعل بالنعل راهی که غرب رفته را بپیماییم. ما باید مانند مادری که خود شیر گاو می نوشد، ولی به فرزند خود شیر انسان می دهد، باشیم. یعنی بزرگان علمی و دانشگاهی ما، علم غربی را بعد از بومی کردن، وارد مجامع دانشگاهی بنمایند. ما در ارضای نیازهای علمی و فنی و دانشگاهی خود ما دو راه داریم یا مثل کسی که به نوزاد خود شیر گاو می دهد ما عیناً چیزی که در غرب وجود دارد را به جامعه علمی خود تزریق کنیم که در آنصورت باید منتظر عواقبی که غرب الان گرفتار آن شده، باشیم. یا نه در تمامی دستاورهای آن ها تجدید نظر کرده و بدانیم که مشاهده مسبوق به نظریه است و نظریه ای که در پس تمامی گزاره های علمی غرب، در تمامی عرصه های آن، وجود دارد، لیبرالیسم می باشد. بنابراین، تمامی گزاره هایی که از غرب به ما می رسد، با پیش فرض ها و اصول موضوعه لیبرالیسم تنظیم شده و باید تجدید نظر شود. بنابراین، در اخذ تمدن غربی باید بسیار هوشیارانه و محتاطانه عمل کنیم. نکند خدای نکرده روزی برسد که کار از کار گذشته باشد و آنوقت افسوس خوردن دردی را دوا نکند.
نظرات شما عزیزان: